چند داستان جشن تولد برای مطالعه ادامه مطلب رو ببینید .... داستان کودکانه بهترین تولد هدیه تولّد ، داستان هدیه تولّد ، قصه کودکان ، داستان های کودکان ، شعر و قصه کودکان ، شعر برای کودکان ، تولد کودک یکی بود یکی نبود … کوشا کوچولو جشن تولد را خیلی دوست داشت. کوشا میدانست چند روز دیگر تولد او است برای همین تصمیم گرفت که به پدر و مادرش کمک کند. آن روز پدر وقتی از راه رسید چند عدد بادکنک را روی میز قرار داد و از مادر کوشا خواست تا برای مراسم کوشا آنها را باد کند. کوشا میدانست سر مادرش خیلی شلوغ است و او باید تمام کارهای مربوط به جشن تولد ر...